من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او

 ما در جهان دویی زندگی می کنیم و ناچاریم مسایل پیرامون خود را به زبان دویی توضیح بدهیم و تبیین کنیم. تا بهتر بتوانیم آنها را شناسایی و فهم کنیم. بنده معنی تسلیم را که به معنای پذیرش اتفاق این لحظه بدون هرگونه قضاوت است به این صورت باز کرده ام.  تسلیم یعنی این که اولا ما قبول کنیم که این اتفاق افتاده است و ما قادر نیستم که این این اتفاق را دوباره به عقب برگردانیم ، چون زمان به عقب  بر نمی گردد ، تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم ،عبارت از این است که : پاسخ اتفاق این لحظه را به درستی مدیریت کنیم یعنی آن را در لیست مسایل قابل بررسی خود قرار دهیم تا در اولین فرصت آن را بررسی کنیم و اگر دیدیم که از من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...

هماهنگی دنیای درون و دنیای بیرون، با هماهنگی مدیریت درونی و مدیریت بیرونی، یا هماهنگی اخلاق و سیاست ما در این دنیا ، همزمان در دو ساحت و در دو دنیای مختلف زندگی می کنیم، یکی دنیای درون و بودن و یکی دنیای بیرون و نمودن. در دنیای درون باید به اصل زندگی و بودن توجه کنیم و در دنیای بیرون که دنیای دویی و نمود است باید به چگونه بودن یا نمودن و نمودیت توجه داشته باشیم و اعمال خود را منطبق بر این دوییت ها و نمودها طوری تنظیم کنیم که بین دنیای درون یعنی بودن (اخلاق) و دنیای بیرون یعنی نمودن (سیاست) ، تضاد و دوگانگی فاحش و ویران کننده ای ایجاد نگردد، بلکه یک هماهنگی و یک یکپارچگی رفتاری و نظری ایجاد گرد من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...

اسلام چیست و چه نسبتی با حضور دارد ؟ اسلام یعنی تسلیم حق و حقیقت بودن، تسلیم این حقیقت مسلم که : همه چیز درحال دگرگون شدن و تغییر است، به جز گذشته، که گذشته و به ابدیت پیوسته است و دیگر در این دنیا وجود ندارد، هر چند آثارش پا بر جا باشد ولی خودش وجود ندارد. آدم ها فقط از نظر درجه هوشمندی است که با هم متفاوتند و متفاوت عمل میکنند. از بقیه جهات، آدم ها تفاوت چندانی با هم ندارند و کم و بیش مثل هم عمل می کنند.  آدم ها را از نظر درجه هوشمندی و رسیدن به حضور میتوان به ۳ دسته تقسیم کرد.  ۱. آدم های هوشمند : آدم های هستند که در فرآیند زندگی بتدریج که به حقایق برمی خوردند، آنها را درک می‌کنند و بر اساس من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...

من آن شخص تجربه شده دیروز نیستم. من این فرد تجربه کننده امروز هستم. شخص تجربه شده دیروز دیگر وجود خارجی و حضور ندارد. او مرده است و فقط بصورت تصویر در ذهن من و در پس ضمیر و روح من وجود دارد، درست مثل یک آلبوم عکس و یا یک حلقه فیلم. من فیلمبردار و تصویربردار هستم من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...

انسان همانطور که جسمش دراثر ورود میکروب یا ویروس به آن، دچار بیماری میشود، ذهن یا روح و روانش نیز در اثر ورود اطلاعات نادرست مثل عقیده و باور و تجربه و علم و تصویر و تحلیل و فهم نادرست هم ، دچار بیماری میشود.  بیماری جسم به راحتی تشخیص داده میشود ، با درد و ضعف و سستی و بی حالی بدن، اما بیماری ذهن و من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...

انسانها از پشت عینک ذهن به جهان پیرامون خود می نگرند. از آنجا که این عینک ذهن در هر کس به رنگ خاصی است، بنابراین انسانها به تعداد عینک های ذهن شأن متفاوتند و شناخت های متفاوت از جهان پیرامون خود دارند. البته انسانها می‌توانند با شور و مشورت و با گفتگوی صادقانه ب من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...

سه‌شنبه 27 تیر 1396 خلاصه درس گنج حضور این هفته را تقدیم میکنم به دوستان عزیزمدردی است غیر مردن کان را دوا نباشدپس من چگونه گویم کان درد را دوا کن ؟مولاناخواستن دردی است که تنها نخواستن دارو و درمان آن است. پس من چگونه می توانم بگویم که برای آنکه به خواسته هایتان برسید، نخواهید و خواسته ای نداشته با من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...